به گزارش سینماپرس، سینمای مستند ایران در سالهای اخیر بارها جنجالساز شده و آثار آن یا سوژه بحثهای مستوفا قرار گرفته یا توانسته سوژههای ناتمام را دوباره از کنج دربیاورد و مطرح کند. استقبالی که از جشنواره سینما حقیقت توسط علاقهمندان سینما صورت میگیرد، در دورههای اخیر زبانزد بود. واقعا هیچ مستندی در سالنهای خالی نمایش داده نشد و حتی اکرانهای ویژه در ساعات پایانی شب، مکررا از پی هم میآمدند. با این حال مدیران جشنواره طی سال گذشته و امسال حرفهایی زدند که نشان از قدردانی نسبت به این استقبال نمیداد و ارزش واقعی دورهمی بزرگ علاقهمندان جدی سینما را ارج نمیگذاشت. آنها صحبت از پولی شدن فیلمهای جشنواره حقیقت کردند؛ اتفاقی شبیه رزرو صندلی در اتوبوسهای شرکت واحد تهران که قرار بود برای سال آینده در دستور کار قرار بگیرد و البته یک صبح جمعه آذرماه، شهردار تهران پس از واکنشهای بسیار خشمگین مردم در فضای مجازی و رسانههای رسمی گفت که اصلا چنین قراری نبوده و من هم حالا مطلع شدم. به هر حال اگر جامعه ایران بتواند مانع از این شود که سیرها گرسنهها را ببلعند، صندلیهای خوب سالنهای جشنواره در اصل مال کسانی است که بیشتر شیفته این گونه سینمایی هستند و ساعتها زودتر جلوی سالنها صف میبندند نه آنها که راحتتر حاضرند پول بپردازند و بلیتها را رزرو کنند و نه آن بخشی از اصحاب رسانه که احیانا قرار است با کارتهای مجانی، مدیون مدیران باشند و درحالیکه از کنار صف مشتاقان فیلم مستند عبور میکنند تا در ردیفهای جلویی و میانی سالن بنشینند، لبها را بر هر انتقاد واضحی ببندند.
آیا مدیران فعلی سینمای ایران به گونه مستند علاقه دارند؟ جواب این سوال منفی است. این زمین بازی آنها نیست و نمیتوان جزئیات امور فرهنگی را بدون رصد ارتباطهایشان با امور سیاسی-جناحی بهدرستی درک کرد. سینمای مستند ایران جایی نیست که مدیران سینمایی حال حاضر در آن دست برتر را داشته باشند و اساسا خود گونه مستند با سبکی از تفکر اجرایی که در پی ایجاد سرگرمی محض و پرت کردن حواسها از دغدغههای اصلی است، جور در نمیآید. در چنین شرایطی شاید فیلمهای کمدی و آثار روشنفکری بیخطر اما حاشیهساز داستانی، عزیزتر داشته شوند.
سال گذشته مستند «شورش علیه سازندگی» که درباره واکنش حاشیهنشینهای مشهد و اسلامشهر نسبت به سیاستهای تعدیل اقتصادی در دولت هاشمیرفسنجانی بود، اجازه حضور در جشنواره را پیدا نکرد. در بخشی از این مستند احمد توکلی میگوید مرحوم نوربخش که در دولت اول سازندگی وزیر اقتصاد و در دولت دوم رئیس بانک مرکزی بود، در ابتدای تصمیمگیریها برای تعدیل اقتصادی و راه پیمودن به سمت آنچه هاشمی «آغاز فصل جدیدی در تاریخ ایران» میخواند، در جلسه هیات دولت میگوید: «کشورهایی که سیاستهای تعدیل را اجرا میکنند، دچار آشوب اجتماعی میشوند. باید بودجه پلیس ضد شورش را زیاد کنیم تا جلوی اینها بایستد.»
وی اضافه میکند: «زیر چرخهای توسعه اقتصادی یک عده له میشوند.» احمد توکلی تاکید میکند که نوربخش با همین صراحت اینها را میگفت. اما در همان دوره از جشنواره، مستندی به نام «مدیرکل» پخش شد که روایتی سراسر ستایشگرانه از مدیریت مرحوم نوربخش بر بانک مرکزی و تحسین سیاستهای تعدیل اقتصادی بود. این مستند را یکی از بستگان هاشمیرفسنجانی ساخته بود و رئیس دولت اصلاحات هم در آن صحبت میکرد. تفاوت آشکاری بین حق مالکیت یک رویداد، مثل جشنوارهای سینمایی، با مدیریت آن وجود دارد. کسی که مالکیت یک رویداد را دارد، میتواند با دلایلی اساسا دلبخواهی، هر چیزی را که نپسندید یا به ضررش میداند، در آن شرکت ندهد؛ اما مدیران سینمایی فعلی از چنین جایگاهی در مورد جشنواره سینما حقیقت برخوردار نیستند.
وضعیتی که مثال شاخص و بارز آن در سال گذشته مستند «شورش علیه سازندگی» بود، امسال در شکلی بهشدت تاسفبارتر راجعبه مستند «ایکسونامی» تکرار شد. ایکسونامی، مستند بسیار تاثیرگذاری درباره انقلاب جنسی آمریکا و حقههای نظام سرمایهداری برای به بند کشیدن انسانها از این طریق است. این مستند، پژوهشی واقعا قوی در پسزمینهاش دارد و بهلحاظ استدلالی تقریبا ناممکن است که اصل حرف آن را بشود زیر سوال برد. اما اینکه مدیران فرهنگی وقت، حاضر شدند مخالفتشان با نمایش چنین فیلمی و ابلاغ چنین پیامی را علنی کنند، واقعا شگفتانگیز است. شاید هرگز تصور نمیشد که پس از انقلاب ۵۷ بخشی از مدیران نظام نوپایی که سر کار میآید، همان کسانی باشند که علیه روشنگری نظام سرمایهداری مانع ایجاد میکنند؛ اتفاقا ایکسونامی بهرغم موضوع حساسی که دارد صحنه مناقشه برانگیزی ندارد و فرق آن با غالب کارهای دیگری که راجعبه جامعه یا دولت ایالات متحده در ایران ساخته شدهاند لحن منطقی و استدلالی آن است.
به نظر میرسد اگر ایکسونامی هم مستندی بود که بدون استدلال و دادههای علمی صرفا به دولت ایالات متحده و احیانا مردم آن ناسزا میگفت و میتوانست کمک کند که چهره بیمنطقی از آمریکاستیزی در ذهن مخاطبان شکل بگیرد، مانعی برای حضور آن در جشنواره حقیقت وجود نداشت. شورش علیه سازندگی در سال گذشته و ایکسونامی در سال جاری، تنها دو نمونه از کارهایی هستند که مدیران وقت سینمایی به دلایلی جناحی و بدون دلایلی که از منطق ممیزی یا از منطق فنی و زیباییشناختی بهره برده باشند، آنها را از سبد جشنواره حذف کردهاند. به هر حال باید دانست، مخاطبان علاقهمند در حالی به استقبال صفهای جشنواره حقیقت میروند و منتظر عبور خریداران صندلیهای رزرو شده از کنارشان هستند که بخش مهمتری از سینمای مستند ایران اجازه ورود به این رویداد را پیدا نکرده است. با این حال هر چند مدیران فعلی سینمای ایران، گونه مستند، خصوصا در شکل ژورنالیستی و جدی و بحثبرانگیز آن را زمین بازی خود نمیدانند و دوستش ندارند؛ اما این شاخه از فیلمسازی توانسته است در سالهای اخیر پیشرفت محسوسی در کشور داشته باشد و نظر مخاطبان فراوانی را به خودش جلب کند.
سیزدهمین دوره از جشنواره سینما حقیقت از دوشنبه ۱۸ آذرماه تا ۲۴ آذرماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار میشود. امسال ۱۶۸ فیلم در بخشهای مختلف داخلی و بینالمللی که شامل ۱۱۴ فیلم ایرانی و ۵۴ فیلم خارجی از ۳۹ کشور جهان است، در جشنواره نمایش داده میشوند. سیزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت در بخش مسابقه ملی شامل ۶۲ فیلم است که از این تعداد، ۲۷ فیلم به گونه مستند کوتاه، ۱۵ فیلم به گونه مستند نیمهبلند و ۲۰ فیلم به گونه مستند بلند اختصاص دارند. در ادامه تعدادی از فیلمهای این دوره از فستیوال سینما حقیقت که لااقل از روی اسم و مشخصات ابتدایی، کنجکاویبرانگیزتر هستند، بررسی شدهاند و البته شاید با دیدن فیلمهای جشنواره کشفهای جدیدی صورت بگیرد. این مستندها به بخشهای مختلف جشنواره تعلق دارند.
مستند بلند: «صد سال تنهایی»
کارمند ساده یکی از بانکهای دولتی بود که تا هنگام مرگ در سال ۱۳۸۴، ۱۲ بار مبتلا به بیماری مالاریا در منطقه محروم بشاگرد میشود و سر آخر نیز با درد آن مردم محروم در یکی از بیمارستانهای تهران، بهصورت گمنام جان میسپارد. حاجی اکنون اسطورهای برای بسیاری از مردم محروم بشاگرد و البته بچههای جهادی بهشمار میرود. اواخر سال ۶۰ وقتی حاجعبدالله از وجود منطقه بشاگرد توسط یکی از دوستانشان مطلع میشود، سفری به این منطقه میکند و با دیدن محرومیت خاص مردم آنجا، تصمیم میگیرد برای خدمت رهسپار بشاگرد بشود، اما در آن ایام جنگ تازه آغاز شده بود و بههمین خاطر حاجعبدالله مردد بود که آیا صلاح است مناطق جنگی را رها کند و به بشاگرد برود یا نه، بنابراین دیداری بههمراه حاجآقا نیری، رئیس وقت کمیته امداد و چند نفر دیگر با حضرت امام(ره) صورت میگیرد و در آن دیدار امام با توصیه برای کمک به مردم محروم بشاگرد این جمله را میگویند که آیا گمان نمیکنید سربازانی برای امام زمان(عج) در میان بچههای محروم این منطقه وجود داشته باشند. این جمله باعث میشود اگر شک و شبههای هم در این خصوص وجود داشت، برطرف شده و حاجی رهسپار بشاگرد شود.
در جشنواره سینماحقیقت امسال، یک مستند با عنوان «صد سال تنهایی» شرکت دارد؛ مستندی که روایت ۲۳ سال تلاش مرحوم حاج عبدالله والی در آبادسازی منطقه بشاگرد را روایت کرده است. این مستند توسط مهدی فارسی ساخته شده و پدرش محمدعلی فارسی، تهیهکننده این کار است. او درباره این مستند میگوید: «وقتی لابهلای فیلمهای آرشیوی پیرامون عبدالله والی میگشتم، متوجه شدم که چند سریال و فیلم هم راجع به او تولید شده است، اما نتوانستند به شایستگی عبدالله والی و بشاگرد را معرفی کنند. از زمانی که وارد این موضوع شدیم تا زمانی که تولید به اتمام رسید، بیش از دو سال طول کشید. البته باید بگویم روند تحقیق و پژوهش این اثر بسیار سخت بود و در جزئیات و تاریخچه، حرفهای ضدونقیض زیادی به چشم میخورد؛ ما قصد داشتیم در وهله اول تاریخنگاری انجام داده و در بستر آن حرفهای مهم دیگری را مطرح کنیم، بنابراین برایمان بسیار مهم بود که این تاریخنگاری با دقت فراوان و منطبق بر واقعیت باشد. نام این مستند را بر این اساس انتخاب کردیم که بشاگرد بیش از ۱۰۰ سال در محرومیت بوده است.»
مستند بلند: «صحنههایی از یک جدایی»
اینکه در مورد فیلمهای معروف، مستند ساخته شود، امری طبیعی است. در جشنواره امسال سینماحقیقت مستندی ساخته شده است در مورد فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی؛ فیلمی که قبل از این هم دو مستند دیگر از آن ساخته شده بود که معروفترین آنها مستند «از ایران، یک جدایی» بود. مستند «از ایران، یک جدایی» نخستین تجربه ساخت مستند بلند به کارگردانی آزاده موسوی و کوروش عطایی است. این مستند در هفتمین جشنواره «سینماحقیقت» مورد استقبال قرار گرفت.
آزاده موسوی، درباره ساخت مستندشان در مورد این فیلم میگوید: «چند روز قبل از مراسم اسکار با توجه به بحثهای مختلف درباره این فیلم و انتظار جمعی برای دریافت جایزه اسکار تصمیم گرفتیم مستندی با موضوع اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» بسازیم و اولین تصاویری که ثبت کردیم نیز مربوط به تماشای این مراسم در چندین خانه در همان شب بود. ساخت یک مستند درباره فیلمی مهم و تاثیرگذار که از جنبههای مختلفی میشد به آن پرداخت، کار بسیار دشواری بود و تنها چیزی که از ابتدا میدانستیم و مطمئن بودیم این بود که فیلمی بسازیم که بازتابی از جامعه باشد و از این حیث با فیلم «جدایی...» در یک مسیر حرکت کنیم.» اما در «صحنههایی از یک جدایی» قرار است مستندی ببینیم از چگونگی شکلگیری ایده و فیلمنامه تا مراحل انتخاب بازیگران و فیلمبرداری فیلم همراه با روایت اصغر فرهادی و صحبتهایی از مایک لی، ژانکلود کریر و ابراهیم گلستان. وحید صداقت که کارگردان این مستند است، قبل از این هم مستندی درباره فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی ساخته بود که اسم آن مستند «درباره فروشنده» بود. صداقت در مورد مستند درباره فروشنده میگوید: «ما از قبل با آقای اصغر فرهادی آشنایی داشتیم و مایل بودیم چنین کاری را انجام دهیم. ایشان هم میدانستند که ما دوست داریم در پشت صحنه فیلم جدیدشان حضور داشته باشیم و مستندی در مورد آن بسازیم. همانطور که میدانید، فیلم «فروشنده» سه ماه پیشتولید و سه ماه فیلمبرداری داشت. ما در تمام طول این ۶ ماه در کنار گروه تولید در پشت صحنه حضور داشتیم و تصویر میگرفتیم. همزمان به ایدههای مختلفی فکر کرده و در روند کار، تمها و ساختارهای مختلفی را بررسی میکردیم. با اینکه پشت صحنهها را خودمان گرفته بودیم، اما سعی کردیم در ساخت این فیلم مستند چندان هم به آنها وابسته نباشیم. درواقع تصمیم گرفتیم یک تم تحلیلی وارد این مستند کنیم که همین تم باعث شد از یک فیلم پشت صحنه صرف خارج شده و تبدیل به فیلمی درباره نحوه ساخت و تحلیل «فروشنده» شود.» صداقت در مورد ساخت این مستند جدیدشان هم میگوید: «جالب است بگویم ما با اینکه در پشت صحنه «جدایی نادر از سیمین» حضور نداشتیم، اما با راشهای آن یک مستند ساختیم که قرار بود قبل از «درباره فروشنده» اکران شود، اما شرایطش مهیا نشد.»
مستند کوتاه: دیوارهای نخی
پیرزنی عشایر با آداب و سنن مرسوم در میان اهالی کرمانج خراسان شمالی مردم را دعوت میکند تا بازیهای جام جهانی فوتبال را تماشا کرده و تیم ملی ایران را تشویق کنند و طبیعتا همین سوژه میتواند دستمایه یک مستند شود. عباس عمرانیبیدی که فوقلیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه سوره است، «دیوارهای نخی» را خود کارگردانی و تهیهکنندگی کرده و با این مستند در بخش فیلمهای کوتاه مسابقه ملی سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت با ۲۶ فیلم دیگر به رقابت خواهد پرداخت. عباس عمرانیبیدی قبل از این هم مستندهای دیگری ساخته است که از معروفترین آنها میتوان به مستند «پارکینگ» اشاره کرد؛ مستندی که داستان زندگی «مش قاسم» پیرمردی است که از بازماندگان حصر خرمشهر بوده و در حال حاضر در یک پارکینگ ماشین، نگهبان است. او که نقاش زبردستی است، صحنه شهادت یکایک دوستانش را که از نزدیک دیده، روی ورق نقاشی کرده و بر در و پنجرههای ماشینها چسبانده و هر از چندگاهی با یاد آنها خلوت میکند و از یک روز شوم حمله عراق به خرمشهر میگوید. حالا او در روایت جدیدش سراغ سوژه فوتبالی رفته است و باید دید چقدر از این مستند استقبال میشود.
مستند نیمهبلند: «بانو عصمت»
مادر باشی، جنگ شود، در اهواز باشی، بمانی و مقاومت کنی. همسرت برود و فرزندانت هم پشت سر هم به جبهه بروند... همه اینها داستان زندگی یک مادر است که در مستند «بانو عصمت» روایت شده است. او حالا پس از ۶۰ سال زندگی در اهواز، به یک قهرمان تبدیل شده است. بانو عصمت احمدیان، از زنان تاثیرگذار اهواز است؛ زنی که خودش و اعضای خانواده او ازجمله همسر و سه فرزندش هرکدام بهنوعی با جنگ در ارتباط هستند. زندگی پس از جنگ و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی خانم احمدیان نیز بخش مهمی از زندگی اوست که در این مستند به آن پرداخته شده است. گروه فیلمساز در یک همراهی دوساله تلاش کرده تصویری واقعی و دور از شعارزدگی از زندگی یک زن موفق را به مخاطب ارائه دهد. این مستند به همت واحد مستند دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تولید شده است. محمد حبیبیمنصور، نویسندگی و کارگردانی این اثر را برعهده دارد.
مستند بلند: «خط باریک قرمز»
این مستند، قبل از حضور در جشنواره سینماحقیقت در جشنوارههای خارجی شرکت کرده است و با توجه به سوژه جذابی که دارد، توانسته جایزه نتپک (استعداد برتر آسیایی) را کسب کند. «خط باریک قرمز»، درباره یک گروه نوجوان بزهکار است که از میان ۱۷۰ مجرم در کانون اصلاح و تربیت انتخاب میشوند و با کمک چند مربی نمایشی آموزش داده میشوند. آنها بهتدریج از طریق تمرینهای نمایشی ناگفتههای زندگی خود را بیان میکنند. سپس تصمیم میگیرند نمایشنامهای را روی صحنه ببرند و کارشان را در یک جشنواره مهم در خارج از زندان اجرا کنند تا شاید از این طریق یک روز از زندان خارج شوند. در این فیلم تلاش شده چهره زندانیان مشخص نباشد تا به هویت آنها لطمهای وارد نشود، به همین دلیل در بخشی از فیلم به تناسب همخوانی با شخصیتهای واقعی و مجرم بودن آنها و موضوع فیلم که به نمایش میپردازد، از گریم جوکری برای پنهان کردن چهره این افراد استفاده شد.
علاوهبر زندانیان کانون اصلاح وتربیت، توماج دانش بهزادی، فرهاد اصلانی، هنگامه قاضیانی، امیردژاکام، یاسرخاسب، آرش آبسالان و افشین هاشمی نیز در این مستند حضور دارند. نگار اسکندرفر و فرزاد خوشدست تهیهکنندگان این مستند سینمایی هستند و فرزاد خوشدست هم کارگردانی کار را به عهده دارد. این مستند، چهارمین فیلم بلند مستند فرزاد خوشدست است که ساخت آن سه سال طول کشیده است.
مستند نیمهبلند: «سوسن در سحر میشکفد»
سوسن (سحر) رشیدی، دختری از عشایر کوچرو ایل زوله کرمانشاه است. او عاشق ورزش کیکبوکسینگ است، اما پدرش مخالف حضور او در باشگاه است. سوسن مخفیانه تمرین میکند و چند ماه بعد قهرمان ایران میشود. آرزوی او این است که برای دختران عشایر زیر سیاهچادر، باشگاه کیکبوکسینگ دایر کند. روحالله اکبری، کارگردان، در مورد مستندی که از این دختر کرمانشاهی ساخته است، میگوید: «این مستند داستان سوسن دختری از عشایر کوچروی ایل زوله کرمانشاه را بیان میکند که عاشق ورزش کیکبوکسینگ است، اما پدرش موافق حضور او در باشگاه نیست و در برابر دختر که حتما میخواهد در این ورزش فعالیت کند، مقاومت دارد. کار به جایی میرسد که پدر، دختر را یک هفته در سیاهچادر حبس میکند تا دختر منصرف شود، اما سرانجام به شرط مخفی ماندن این موضوع از دیگران اجازه رفتن به باشگاه را به دختر میدهد. سوسن نهتنها این ورزش را یاد میگیرد، که قهرمان کرمانشاه و بعد ایران میشود و حالا آرزو دارد برای دختران عشایر زیر سیاهچادر، باشگاه کیکبوکسینگ راه بیندازد. راهیافتن به درون ایلها و عشایر و دوربین را وارد زندگی آنها کردن بهنوعی که بتوان واقعیتها را نشان داد، بسیار سخت است. در ساخت این مستند هم ما با دشواریهایی چون راضی کردن خانواده به فیلمبرداری تا همراه شدن آنها که در حال کوچ بودند، روبهرو بودیم.»
مستند نیمهبلند: «تارهای ممنوعه»
شاید برای معرفی و گفتن از این مستند، حرفهای حسن نوری، کارگردان این مستند جذاب باشد؛ کسی که مستندی درمورد چهار جوان افغانستانی ساخته است که رویای راکاستار شدن دارند. حکیم، محمد، ثریا و اکبر برای تحقق رویای خود تصمیم به سفری پرخطر میگیرند؛ سفر به بامیان برای برگزاری اولین کنسرت راک مقابل جای خالی مجسمههای بودا. نوری درباره این مستند و چگونگی ساختنش میگوید: «سالها پیش بالاخره کار را یکسره کردم و رشته تحصیلیام را از جامعهشناسی به سینما تغییر دادم. من از نوجوانی کارگری کرده بودم و اینطور توانستم برعکس خیلی از هموطنهایم پا به دانشگاه بگذارم. با تمام این شرایط، تغییر رشته به هنر تقریبا کار ممنوعهای بود، اما نمیتوانستم به سینما نه بگویم. همیشه ته دلم میخواستم روایت صادقانه و ملموستری از زندگی هموطنان مهاجر افغانستانیام به تصویر بکشم که در دنیای خشک و آکادمیک جامعهشناسی ممکن نبود. اوایل بهار آن سال با حکیم آشنا شدم؛ کارگر افغانستانی، جوانی که در کارگاه نجاری کار میکرد. از علاقهاش به موسیقی برایم گفت و از اینکه خانوادهاش با نواختن ساز مخالف بودند و موسیقی را حرام و مایه بیبرکتی و سرافکندگی میدانستند. با این حال حکیم پنهانی به نواختن گیتار الکتریک ادامه میداد؛ سازی که شاید حرام بودن موسیقی را در چشم خانواده سنتیاش دوچندان میکرد. بهواسطه حکیم با محمد و اکبر آشنا شدم که هر دو کارگر خیاطخانه و هموطن بودند. با هم به گلخانهای در حومه تهران رفتیم. حکیم گیتارش را برداشت، اکبر پشت ست درامز نشست و محمد گیتاربیس را به دست گرفت. این سه مهاجر کارگر، سه عضو گروه راک اریکین بودند؛ سه جوان خیالپرداز که شباهت زیادی به من داشتند. هنوز چند ماه از شکلگیری گروه چهارنفره اریکین نگذشته بود که بچهها تصمیم غیرمنتظرهای گرفتند؛ برگزاری اولین کنسرت راک در جشنواره بامیان در خاک افغانستان. مستند تارهای ممنوعه قدم بزرگی بود و پروژه بهدلیل سفر اعضای گروه به افغانستان هزینههای سنگینی میطلبید. در عین حال همکاری تعدادی از عوامل سینمای حرفهای ایران مسیر را بهسرعت هموار کرد و هزینههای پیشتولید آماده شد. طی چند ماه اول تریلری آماده کردیم و به جشنواره ایدفا در آمستردام فرستادیم. ایدفا برتا فاند از پروژه حمایت مالی کرد و توانستیم فیلمبرداری را به صورت جدی آغاز کنیم.»
مستند کوتاه: «۱۳هزار قدم»
جای خالی یک مستند درباره کولبرهای کرد ایران، سالهاست که احساس میشد. «۱۳هزار قدم» مستندی است درباره یک کولبر تحصیلکرده، یکی از آن کولبرهایی که دیدنشان لابهلای سایر زحمتکشانی از این قبیل، بیشتر باعث تاثر میشود. ناصر، پسرجوانی است که در کوههای اورامانات مشغول کولبری است. او که در خانوادهای روستایی زندگی میکند، یکی از انگیزههایش برای این کار کمک به مادر پیرش است که به سرطان مبتلاست. شرایط زندگی، او و دوستانش را بهرغم تحصیلات دانشگاهی وادار به کار در شرایط سخت زمستان کرده است، اما همچنان شور زندگی و امید به آینده در آنها ادامه دارد. ۱۳هزار قدم که برای اولینبار در بخش «مسابقه ملی» مستندهای کوتاه سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت به نمایش در خواهد آمد، توسط شرکت کایه سینما تهیه شده و پژوهشگر، کارگردان و تهیهکننده آن اشکان احمدی است. اشکان احمدی یک فیلمساز کرد ایرانی است که پیش از این با فیلم کوتاه «چمدان خیس» از جشنواره سلیمانیه عراق جایزه گرفته بود. احمدی پیش از آن هم فیلمهای کوتاه داستانی «آدمها دورند»، «زنی از تبار مه»، «تیرک چوبی»، «رهگذران دره انار»، «مانداب»، «عکسهای نگرفته»، «تنور» و «صورتهای متروک» را در کارنامهاش داشت.
مستند کوتاه: «دموکراسی در جاده ساوه»
تورج کلانتری متولد سال ۱۳۶۵ در شهر زاهدان است و از سال ۹۰ هم وارد حرفه فیلمسازی شد. این عجیب نیست که یکی از اهالی سیستانوبلوچستان درباره مردم رباطکریم فیلم بسازد و اصلا همین توجهات را بیشتر به فیلم جلب میکند. این مستند طنز تلخی است درباره انتخابات شوراهای شهر و روستای کشور که پژوهش آن مدتها پیش از اردیبهشت ۹۶ آغاز و طی دوران برگزاری انتخابات ضبط شده بود. پس از آن تدوین کار یک سال طول کشید و توانست در جشنواره مستند سیما هم حضور پیدا کند. حالا تورج کلانتری با این فیلم در سیزدهمین دوره از جشنواره مستند حقیقت شرکت کرده است. کلانتری خودش دراینباره میگوید: «بهدلیل همزمانی انتخابات ریاستجمهوری و شوراها، شاهدیم که مساله شوراها تحت تاثیر ریاستجمهوری قرار گرفته و بهنوعی به حاشیه میرود. همین امر، باعث اتفاقات مثبت و منفی زیادی میشود که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به این نکات، ما سراغ جنبههای پنهان این تقارن و انتخابات شوراها رفتیم و در فیلم «دموکراسی در جاده ساوه» به آنها پرداختیم.» مستند دموکراسی در جاده ساوه با اینکه جزء شرکتکنندگان در بخش کوتاه جشنواره است،۴۰ دقیقه زمان دارد و از طولانیترین فیلمهای این بخش محسوب میشود.
*فرهیختگان
ارسال نظر